حدود یکسال پیش بود که یک شرکت تقریبا پولدار و شناخته شده در صنعت خودش، با ما جلسه گذاشت و درخواست کرد که ما به او در حوزه دیجیتال مارکتینگ راهکار بدیم. برای شروع بررسی و آنالیز و ….. ما چندتا سوال ساده درباره بازاریابی پرسیدیم و در کمال تعجب تقریبا هیچ جوابی نشنیدیم، چندتا از سوالها:
+ اگر میشه ارزش های برند خودتون رو بگید؟ (Brand Value)
+ هدف شما در بازار چی هست؟ (Target)
+ ماموریت خودتون رو به چه شکل تعریف میکنید؟ (Mission)
+ تا الان چه قسمتهایی از برنامه بازاریابی خودتون رو جلو بردید؟ (Marketing Plan)
+ چه فیدبک هایی داشتید؟ (Market Research)
+ راستی راه های ارتباطی شما با مشتری به چه صورت هست؟ (CRM)
بله… همونطور که بالا گفتم تقریبا هیچ پاسخی دریافت نکردیم، البته که آن فرد تونست 2 ساعت مداوم توضیح داشته باشه برای ما ولی اینقدر گسسته و در هم بود که چیزی متوجه نشدیم و مشخص بود که همون لحظه اون کلمات به ذهنش میاد، مثلا وقتی حرف از ارزش های برند زدیم در جواب گفت: ببینید ما محصولمون فلان ویژگی رو داره و …
خلاصهی تمام جملات بالا، اینه که این بیزینس تقریبا هیچ چیزی از بازاریابی نمیدونست و حتی بعدها مشخص شد که واحد بازاریابی هم تقریبا نداره، سوال اینجاست که چرا با این وضعیت، مدیر عامل این شرکت به دیجیتال مارکتینگ علاقه مند میشود و حاضر است 100 میلیون تومان برایش بودجه بگذارد!
در این مثال در حال مشاهدهی یک فقر هستیم… فقر تسلط و آگاهی به یک حوزه! اینکه صرفا چندتا ترند رو شنیده باشیم (حتی بررسی هم نه) و در چند نشست و سمینار و…. شرکت کرده باشیم نمیتونه به ما تسلط بده روی یک حوزه، در بهترین حالت صرفا علم و دانش اون حوزه رو به ما منتقل میکنه .
قبلا در مورد یکی از دام های تصمیم گیری دیجیتال مارکتینگ نوشته بودم، این بار نوشتهای که در حال خوندنش هستید در مورد یکی از “طرز فکرهای اشتباه” این حوزه هست.
حاصل این طرز فکر شرایطی هست که ما در بیزینس خودمون سیستم ارتباط با مشتری درستی نداریم، نمیدونیم که در این بازهی زمانی در بازار باید به کدوم سمت بریم، یا حتی نمیدونیم چه ارزش هایی رو به مخاطبمون باید انتقال بدیم و البته که در خیلی از موارد حتی نمیدونیم مخاطبمون چه افرادی هستند!
و در این شرایط ما دیجیتال مارکتینگ رو بخاطر ترندهای جهانی و عددهای جذابی که در مورد قابلیت ارزشیابی بودن اون و تاثیرگزاریش میشنویم، یک منجی میبینیم برای هم فروش، هم بازاریابی!
نتیجه این که به نظر من 80 درصد کمپین های دیجیتال مارکتینگ شکست میخوره و ما تبدیل به بیزینسی میشیم که دیجیتال مارکتینگ رو صرفا یک موضوع بی فایده و سخت میدونه.
تمام هدفم از این نوشته اینه:
دیجیتال مارکتینگ یک “ابزار” در اختیار بازاریابی شماست و شرط موفقیت دیجیتال مارکتینگ این هست که آن را در “جایگاه درست خودش” به کار ببریم، منظور در شرایطی هست که میدونیم برنامه بازاریابی ما به چه صورت است، میدونیم چه ارزش هایی رو باید به مشتری انتقال بدیم، کاملا مخاطبان و مشتریان خودمون رو میشناسیم و از همه مهمتر میتونیم در ساختاری منظم و درست با مشتریان ارتباط داشته باشیم.
پس فراموش نکنیم که دیجیتال مارکتینگ با بازاریابی است که جواب میدهد…
نویسنده میهمان: میلاد صفایی