برند ایرانی اصیل در برابر برند فرنگی ایرانیالاصل!
سلیقۀ بازار چیزی نیست که تحت کنترل صاحبان برند باشد بلکه کاملاً وابسته به علایق مشتریان است و صاحبان برند تنها توانستهاند به آن جهت دهند؛ مخصوصاً زمان انتخاب یک برند توسط مشتری این کار سختتر نیز میشود.
در دورهای با کم شدن واردات کالاهای خارجی و ورود کالای تولید شده در چین (بازار مشترک) علایق مشتریان نیز رو به تغییر گذاشت و دلزدگی مشتریان از خرید کالاهای بیکیفیت چینی باعث تولد برندهای ایرانی شد که در پی خود عِرق ایرانی بودن مشتریان را برافروخت و تمایل به خرید اینگونه برندها افزایش یافت، که میتوان از بین آنها به نامهایی مثل زمزم، فراسو، پارس، آبسال، گلرنگ و … اشاره نمود که البته موفقیت برخی از این برندها را میتوان در ارائه خدمات پس از فروش آنها دانست، چیزی که در آن دوران از یاد ایرانیان رفته بود و کاملاً جایش خالی بود.
اما دورۀ نامگذاری اسمهای ایرانی برای برندها نیز مانند تمام دورهای طلایی ایجاد شده در مارکتینگ میآیند و میروند ولی اتفاق جدیدی در راه بود، کالای چینی تمام بازار ایران را فرا گرفته بود و بیکیفیتی کالاهای چینی و ایرانی حتی با حربه خدمات پس از فروش و یا شعار « تولید ایرانی، سرمایه ایرانی » کارساز نبود و سلیقۀ مشتریان نیز در حال تغییر بود.
حالا بازار تشنه برندهای خارجی شده بود،اما محدودیتهای واردات کالا همچنان برای واردکنندگان پابرجا بود و سودِ آورده از کالاهای چینی چیزی نبود که بتوان از آن چشم پوشی کرد، لذا شکل دیگری از بازاریابی و ایجاد مارکت شکل گرفت.
ثبت شرکت در خارج از ایران و ورود کالاهای تولید چین (Made in China) با برندهای انگلیسی و ایتالیایی تا جایی پیشرفت که حتی این برندها تبلیغات خود را به زبان انگلیسی در شبکههای ماهوارهای پخش میکردند برای مثال میتوان به برندهای Dessini , Unique , Feller و Violet اشاره کرد.
با ورود برندهای فرنگی ایرانیالاصل، شکافی در بازار ایجاد شد که در یک سو برندهای ایرانی اصیل و در سوی دیگر برندهای فرنگی ایرانی الاصل ایستادهبودند، و با توجه به تغییرات ذائقۀ بازار کفۀ ترازو به سوی برندهای فرنگی سنگینی میکرد. زیرا اتفاقی بدین قرار افتاده بود که با استقبال مشتریان از کالاهایی با نام خارجی و سرعت روزافزون تولد انواع و اقسام اینگونه برندها و کالاها، شرکتها وارد میدان جنگی جدید شده بودند که بقای آنها یا مشتریِ وفادار میخواست و یا تغییری در ساختار برندسازی.
که در این میان راهحلِ همرنگ شدن با جماعت، کارآمدتر بهنظر میرسید و حتی برخی شرکتها را به این فکر انداخت که با این تغییر ذائقه ایرانیها برای خرید کالا با نام خارجی، دیگر حتی نیازی به ثبت شرکت در خارج از ایران نیست.
پیشتاز این نوع برند سازی با نام خارجی را نیز میتوان شرکت گروه صنعتی گلرنگ نام برد که با برندهای Ave ،HomePlus ،Spif Active, Lamis, famila , nancy ،Oila ،Bingo و غیره… گوی سبقت را از دیگر رقبا در بازار ربوده است.
درست است! با یک نگاه اجمالی به راحتی متوجه میشویم که برند گلرنگ در روزگاری با شعر « گل,گل,گل از همه رنگ …» بر بازاری حکمرانی میکرد ولی در حرکتی استراتژیک و بسیار هوشمندانه از این تغییر سلیقه مردم آگاهی پیدا کرد و برندهای فوق را یکی پس از دیگری وارد بازار کرد. حتی ممکن است خیلی از مشتریان از این موضوع بیخبر باشند که تمام این برندها متعلق به شرکتیست که خاطرات کودکیشان را تداعی میکند.
در بازاری که برخورداری از وفاداری مشتری بسیار سخت است و سلیقه مردم به سرعت در حال تغییر است چه چیز یک برند را ماندگار میکند؟ آیا بقای برند مهمتر است یا بقای شرکت؟
ممنون عالی بود