در این مقاله با اشاره به چند مورد از مشاهدات وضعیت صنعت برندسازی در چین، به بررسی رشد برندینگ در سالهای اخیر در چین میپردازیم؛
بخش اول این مقاله را بخوانید: مروری بر رشد صنعت برندسازی در چین – بخش اول
2008-2012: برندها در سطح محصول خلاقتر میشوند. جاهطلبی برندهای چینی بیشتر میشود، شروع به تقویت برندهایشان میکنند، امّا فقط برای پروژهها و موقعیتهای جدید و نه در هسته کسبوکارشان.
این دوره، یک نقطه عطف در مسیر توسعه چین است. چین دیگر در سایه نیست و در حال حاضر از موقعیتش بهعنوان یک ابرقدرت در حال رشد، سود میبرد. المپیک پکن، یک پلتفرم برای برندینگ ایجاد کرده است؛ در طول بازیهای المپیک، کمپینهای برندینگ باورنکردنی از سوی Nike و Adidas جایگاه این دو برند را در بازار چین مستحکم میکنند. این سطح از کمپینهای برندینگ نهتنها در تاریخ چین بلکه در کل دنیا بیسابقه بود. (شاید فقط کمپینهای تبلیغاتی Apple در 1984، با این رویدادها قابل قیاس باشد)
با توجه به لطمات بحران اقتصادی به کشورهای توسعهیافته، چین بهعنوان امید دنیا برای ادامه رشد اقتصاد جهانی مطرح میشود. مسافران چینی، بازار داخلی چین، رشد و توسعه تولید در چین و نیاز چین به مواد اولیه تسکینی است برای بحران ناشی از کاهش و حذف تقاضای اکثر مناطق دیگر.
بحران جهانی اقتصاد، جرقهای برای مشتعل ساختن روند تکامل برندینگ در چین است. اکنون، کمپانیهای چینی احساس میکنند که سرنوشتشان دیگر فقط کپی کردن مدلهای موفق نیست، بلکه باید ابتکار عمل را خود به دست بگیرند، نوآوری کنند و مرزها را درنوردند. برندهای اینترنتی، اولین برندهایی بودند که با این طرز تفکر جدید، سرمایهگذاری کردند. حالا دیگر OEM ها روش مناسبی برای رشد پایدار نیستند و در عوض برندها به سمت بازار مصرفی چین حرکت میکنند. در ابتدا، همهچیز مثل سابق به نظر میرسید، امّا برندهای FMCG به یک دیوار نامرئی برخوردند؛ آنها دیگر بهصورت اتوماتیک رشد نمیکردند و انبارها مملو از اجناس فروش نرفته شدند. این امر باعث قوییتر شدن نیاز به توسعه برندهایی شد که بتوانند در این موقعیت سخت، بقا داشته باشند.
شرکتهای چینی تازه متوجه اهمیت برند شده بودند که گاهی به رقابتهای شدیدی بر سر تصاحب حقوق مالکیت معنوی علائم تجاری میانجامید؛ نظیر اتفاقی که برای نشان تجاری WangLaoJi افتاد.
با رقابتیتر شدن بازار چین در تمام صنایع، تقاضای محصولات خلاقانه افزایش یافت و این تنها شامل تلاش برای واردکردن یک محصول و مفهوم موجود به چین نمیشد، بلکه بیشتر شامل وفق دادن آن جهت مطابقت بیشتر با ذائقه چینیها میشد. این اتفاق در سطح محصول بیشتر از سطح برند نمود داشت. بیشتر شرکتها به دنبال نوآوری در شخصیت محصول جهت تولید انواع بومیشده آنها بودند، امّا هنوز انقلابی در برنامههای برند سازی در چین رخ نداده بود. بسیاری از پروژههای شرکت مشاوره برندینگ Labbrand در چین، این روند را نشان میدهند؛ در این شرکت پروژههای بسیاری بر روی توسعه موقعیتیابی محصول در قالب طعم مناسب برای محصولات لبنی، رستورانهای خدمات سریع، آبمیوه و نظایر آن تعریفشده است. همچنین برند لوکس Shangxia بهعنوان زیرمجموعه گروه Hermes با DNA چینی شروع به کار میکند که صنایعدستی و طراحیهای سنتی چینی را با محصولاتش ازجمله انواع لباس و لوازم تزئینی تلفیق کرده است که یک حرکت بسیار بلند پروازانه و تحسینبرانگیز است.
فضای تکنولوژی دیجیتال بسیار نوآورانه شده است و نقش بسیار مهمتری از بسیاری از کشورهای غربی یافته است، که به توسعه خدمات بهتر و افزایش سطح توقعات انجامیده است.
بهطور خلاصه، این نقطه عطف تاریخی، دوباره بحث تمایز برندها و ارتباط آنها با ذائقه مصرفکنندگان را در کانون توجه قرار داد. دیگر مثل سابق به دنبال شهرت و جریان اصلی بودن مطرح نیست، بلکه ایجاد تمایز و لذت و شگفتآور بودن برای مصرفکننده مدنظر است. دوره حاضر یک عصر رقابتی است ولی این فقط آغاز راه است.
منبع: brandingmagazine.com
دیدگاهها 0