طول عمر استارتاپ ، بحث داغیست که امروزه هر کارآفرینی در پروژههای استارتاپی به آن میاندیشد. بازار داغ است ولی نانوایان فقط آرد میفروشند و نان آوران همچنان دست خالی به خانه میروند. در 5 سال گذشته بازار استارتاپ آنقدر گرم شده که اگر نگاهی به اطراف خودتان بیندازید پر شده از کارآفرین و منتور و اپلیکیشنهای رنگارنگ. این بازار به قدری بورس شده که گویی اگر جوانی صاحب استارتاپ نباشد به مثال جوانی است که 20 سال پیش عنوان میشد:”اگر کامپیوتر بلد نباشی، بی سوادی!” اما همچنان میبینیم آن دسته از افرادی که کامپیوتر یاد نگرفتند نه تنها بیسواد نیستند، بلکه ثروتمندتر شدهاند و آنان که در دسته مهندسین کامپیوتر قرار گرفتند همچنان بیکار هستند. هر وقت اسم استارتاپ به گوشمان خورده به ناخوداگاه به یاد سالهای ابتدایی دهه 80 میافتیم و ورود هزاران جوان سرازیر شده به رشته نرم افزار کامپیوتر و به سرعت بعد از آن تصاویر وعدهای مسکن مهر برایمان تداعی میشود.
استارتاپ به جای دانشگاه غیرانتفاعی!
آن زمان که بازار مهندسی کامپیوتر داغ بود بسرعت دانشگاههای خصوصی و غیرانتفاعی و … مانند قارچ در هر استان که چه عرض کنیم در هر شهر و روستا با ظرفیتهای کمتر از 100 نفر شروع به سربرآوردن از زیر زمین کردند و چه تاجرانی که به لباس هیاتهای موسس این موسسات غیرانتفاعی و اینگونه مراکز آموزشی درآمدند و بدین ترتیب بود که هر جوان حداقل 2 سال دیرتر وارد بازار کار شد. حالا دانشگاههای خصوصی جای خود را به شرکتهای شتابدهنده دادهاند، گروه دیگری از تاجران در شکل و شمایل سرمایهگذاران به این حوزه سرازیر شدهاند. نه تنها داستان دوباره و دوباره تکرار میشود بلکه اینبار اوضاع وخیمتر هم شده است. در گذشته فارغ التحصیلانی بیکار به جامعه تزریق میشد، اما این بار با فارغالتحصیلانی مدعی با نشان کارآفرین بر روی سردوشی و چندین افتخار شکست در استارتاپ بر روی سینه روبرو هستیم چراکه از طول عمر استارتاپ در ایران بی اطلاعند.
سریز وام به استارتاپها
آمارها نیز همچنان بر روی کاغذ زیباست، همانطور که آمار تعداد مسکن مهر زیبا بود. ولی همان قدر که تعداد مسکنهای فروش رفته به قیمت روز با وام 4 درصدی به آمار مسکن مهر اضافه میشد!
در سال ۱۳۹۶ بود که وزیر ارتباطات از اختصاص 500 میلیارد تومان برای حمایت از کسب و کارهای نوپا خبر داد و گفته بود: «در تلاشیم تا شش ماه آینده در کشور سند توسعه اقتصاد دیجیتال داشته باشیم.» از آن زمان تا کنون دنیای استارتاپها تغییرات زیادی کرده و استارتاپهای زیادی به وجود آمده و البته بیشتر آنها در همین مدت کوتاه نیز ورشسکسته شدند! بله! بازهم دامی که کارآفرینان را از طول عمر استارتاپ، آگاه نمیکند. با این وجود وزارت ارتباطات همچنان به شکلهای مختلف تلاش میکند تا استارتاپها را با کمک دولتی و دوپینگ سرپا نگه دارد. خرداد همین امسال بود که آذری جهرمی از طرح «نوآفرین» برای استارتاپها خبر داد. به گفته او طرح نوآفرین، ماهیت استارتآپی را مبنای کار خود قرار داده و بر همین اساس، قوانین و مقررات بیمه، مالیات و حتی جذب سرمایه گذار را تسهیل کرده است. تیرماه امسال آذرجهرمی درباه این طرح گفته بود: «در طرح نوآفرین استارتاپهایی را مد نظر داریم که اندازه اقتصادی آنها از صفر تا ۵۰۰ میلیون تومان درآمد سالانه است و این استارتاپها سه سال فرصت دارند تحت حمایت قرار بگیرند تا خودشان را از درآمد صفر به ۵۰۰ میلیون تومان برسانند و اگر زودتر به این مقدار رسیدند خدمات نوآفرین برای آنها به پایان میرسد و وارد مرحله بعدی میشوند. صندوقی برای سرمایه گذاری دیده شده و حداکثر ۴۰ درصد آن دولتی و بقیه خصوصی است و ۱۰۰ میلیارد تومان برای تأسیس این صندوق اختصاص داده شده که ۴۰ میلیارد آن را دولت و بقیه را بخش خصوصی تأمین کرده است و با کمک صندوق نوآوری و شکوفایی و چند صندوق سرمایه گذاری، این مبلغ به حدود هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان رسیده است.»
آمار سرگرم کننده اشتغال
اینبار تعداد جوانان سرگرم در پروژههای استارتاپی به آمار اشتغال اضافه میشوند. کافی است به آمارهای مختلفی که از سوی مسئولان اعلام شده و البته با یکدیگر نیز در تناقض آشکار هستند؛ نگاهی بیاندازیم. از آمار ایجاد ۱۳۱ هزار شغل که توسط مرکز ملی فضای مجازی اعلام شده تا آمار ۳۱ هزار نفری وزارت ارتباطات. چه جایی بهتر از یک سوله با میز کار اشتراکی برای دور ماندن جوانان از ورود به بازار کار و یک فرصت طلبی برای چپاولگران بودجههای اشتغالزایی و لایحههای حمایتی از استارتاپها و چه فرصت سوزی برای جوانانی که به نام کارآفرین بازیچه این رانتخواری شدهاند. کارآفرینی که بیش از آنکه ایجاد درآمد کند، مدیریت خرج کردن هزینه را انجام داده است. در نهایت نیز این کارآفرین با اتمام اولین بودجه سرمایه گذار و پس از شکست پروژه، با چرخشی نرم و قهرمانانه از کارآفرین به منتور تبدیل میشود.
منتوری که خود مشاوری نداشته، حالا به کارآفرین بعدی خرج کردن را آموزش میدهد و به کاهش جمعیت کارآفرینها و ازدیاد جامعه منتورهایی از جنس خودش کمک میکند. واقعیت داستان اینجاست و کارآفرین واقعی مدیر بنگاه نیست بلکه یک نوآور است و با ایجاد کالایی که وجود نداشته به سودکارآفرینی دست پیدا میکند. اصولا کارآفرین واقعی نیاز به حمایت مالی دولت ندارد و تنها کمک به کارآفرین ایجاد فضای رقابتی در بازار و معافیتهای مالیاتی است. زمانی که بودجه دولتی بجای حضور در مراکز تحقیق و توسعه به این مراکز سرازیر شود، پای مفسدان اقتصادی نیز به موضوع باز این میشود. بنگاهی که ضریب تبدیل آن به موفقیت کمتر از 10% است، یک بستر مناسب 90 درصدی برای ناپدید شدن بودجههای حمایتی میلیاردی است. تزریق بودجه دولتی سمی کشنده برای توسعه جامعه کارآفرینهاست و در واقع باعث کاهش طول عمر استارتاپ میشود. البته در دولتیهای پوپولیستی این موضوع یک ژست زیبا برای حمایت از جوانانی است که بیکاری آنان بزرگترین تهدید برای بقای آنان است.
کوچ از آژانس به اپلیکیشن!
بدین صورت است که استارتاپها نه تنها به ایجاد اشتغال جدید کمک نمیکنند بلکه فقط به جابهجایی افراد در شغلهای دیگر کمک کردهاند. چراکه این نوع حمایت راه درستی برای افزایش طول عمر استارتاپ نیست.امروز با خیل عظیمی کز کوچ آژانسها به اپلیکیشنها مواجهیم. فروشندگان فیزیکی به فروشندگان آنلاین و مارکت پلیس (Marketplace) تبدیل میشوند، رانندگان آژانس و مسافرکشان به سفیران اپلیکیش درخواست تاکسی آنلاین مبدل شدهاند و کارمندان آژانسهای مسافرتی در پوشش کارمندان مرکز تماس پلتفرمهای آنلاین خرید بلیط در آمدهاند.
به نظر میرسد رسالت استارتاپیها در راستای افزایش شاغلین جدید، تنها جای خود را به استفاده تکنولوژی در کسب و کارهای سنتی داده و هنوز از ماهیت اصلی خود بسیار دور است.